هه !

استاندارد

عروسی بودم ! این پسر همسایه به اون دختره همسایه میگفت که شماره منو بده به اون یکی دختره همسایه !
من موندم از کی تا حالا اینا به فکر من شدن ؟
منم که مثل کبریت میمونم ! دیدم حال نمیکنم سر میز شام ! پاشدم ! بشقاب رو انداختم اون طرف ! دختره یه نگاهی کرد ! هندزفری رو گذاشتم ! زیر بارون قدم و …. ! بیخیال ! 😀
انگار نه انگار که پلیس  اومد و اینا رو جمع کرد و هنوز تو خونه داره یه آهنگ بخش میشه که هی میگه «انگار نه انگار» !
بدترین بخش این مجالس هم قطعا آهنگه که اصلا برای من قابل تحمل نیست ! آخه اینا اصلا یعنی چی ! 😐

تو هم خسته ای ؟