اشک سگییییی !

استاندارد

الان یه چند شبی هست ! البته چند تا نشده ! فک کنم دو شب بود کلن ! آره ! دو شب بود که عین سگ گریه میکردم ! خیلی هم عالییی ! اصن خعععععلی حس خوبی بود ! سالها بود تجربه نکرده بودم ! عین بچگی هام ! خعععلی حال کردم خلاصه ! دلیلی هم نداشتم ! یعنی داشتم ! ولی خوب همه دلایل دست به دست هم داده بودن تا بعد از این همه مدت این دو شب اینطوری بشم ! یعنی رفتم تو رخت خواب ! یه 10 مین صبر کردم ! بعد یه سری خاطرات رو یاد آوری کردم و …. ! الان هم خیلی راضی ام از کارم !
نکته اش اینکه خانباجی محسن گوش میکردم !
لای لای،لا لا لال لای
لای لای … خان باجی مه‌رۆ
خان باجی مه‌رۆ
خان باجی خان باجی نرو
ان باجی نرو, خان باجی چاوت
ڕه‌شه‌ به‌خوماره‌وه‌
چشمانت سیاه است و مستان
خان باجی! لێوت په‌ڕی هه‌ناره‌وه‌
خان باجی لبانت همچون انار است
خان باجی! لای لای لا لا لا لای لای لای
هرچند که کردی و نمیدونم چی میگه ! ولی حفظش کردم ! حتما غم و درد توش هست ! یعنی حس میشه کاملا !